دسته بندی سایت
محبوب ترین ها
پر فروش ترین های فورکیا
برچسب های مهم
آمار بازدید سایت
پیوند ها
مقدمه
وقتي در ابتداي زندگي زناشويي هستيم، همه چيز در اطرافمان شيرين و دلچسب و همه لحظات زندگي مملو از شادي و خوشحالي است؛ و هرگز تصور نمي كنيم كه روزي اين احساسات خوش و سبكبالي خيال، تبديل به شرايط ناهموار و دشواري هاي پي در پي در زندگي شود. اما طولي نخواهد كشيد كه با گذشتن سال هاي اول ازدواج، شادي ها يكي پس از ديگري رنگ مي بازند و روزي به خود مي آييم که چرا همه چيز به اين زودي عوض شد؟ آيا گذر ايام بود يا حضور بچهها و افراد ديگر كه اين تغييرات را سبب شد؟آيا همان طور كه لوئيز برد در كتاب "چگونه شوهران خود را شيفته خود كنيد" مي گويد، بايد هر روز يك دسته گل تازه تهيه كنيد تا شوهرانتان هنگام آمدن به خانه غافلگير شوند؟ يا با پوشيدن يك لباس نو سعي كنيد از خشكي و يكنواختي زندگي بكاهيد؟ آيا بايد به نصيحت گروهي از زنان گوش فرا دهيد و به زندگي و بچه هاي خود بي توجه باشيد و هر روز در پي تغيير لباس و مدل موي خود باشيد يا بايد شيوه گروهي ديگر از زنان را پيش بگيريد و به محض اين كه شوهر به خانه آمد، ناله سر دهيد و شكايت كنان سعي كنيد مشكلات كوچك زندگي را بزرگ جلوه دهيد تا با جلب محبت و ترحم او اندكي زندگي را خوشايندتر جلوه دهيد؟ اما هيچ كدام از اين ظاهر سازي هاي فريبنده، به تنهايي نمي تواند مؤثر باشد و از بروز اختلافات و مشكلات زناشويي جلوگيري كند؛ بلكه بايد بكوشيد تا "شوهران خود را دوستان خود كنيد"!براي ايجاد اين صفا و صميميت لازم است موانع را شناسايي كنيد و آنها را يكي پس از ديگري از سر راه برداريد. ريچارد آستين مي گويد: "يكي از بزرگترين موانع بر سر راه خوشبختي توقعات بيش از حد است". زيرا گروه بي شماري از جوانان، برداشت غلطي از ازدواج دارند و همواره مي پندارند ازدواج معجزه اي است كه اگر در زندگي آنان به وقوع پيوندد، تمام مشكلات را حل، و زندگي را شيرين و شاد مي كند. آنها با چنين تعبير نادرستي، اقدام به ازدواج مي كنند و پس از مدتي درمي يابند كه آنچه در ذهن داشته اند، رؤيايي بيش نبوده است. گروهي ديگر بدون در نظر گرفتن توانايي و سلامت روح و روان همسر خود، سعي مي كنند همه كارهاي شاق و پر زحمت را به او بسپارند و با اين روش هرگونه فرصتي را براي به وجود آمدن روابط دوستانه و صميمي از بين مي برند. از نظر رواني هر انساني نيازهايي دارد، مانند مطرح شدن، پذيرفته شدن، ايمن بودن و تعلق داشتن كه هر يك از اين نيازهاي دروني تا حدودي در ازدواج برآورده مي شود. شما مي خواهيد شوهرتان از هر نظر بي عيب باشد، در حالي كه از عيب هاي خود بي خبريد.. البته فقط زن ها نيستند كه مرتكب چنين اشتباهي مي شوند؛ كم نيستند مرداني كه همواره از زنان خود خرده مي گيرند. به هر حال فراموش نكنيد هيچ توهيني بزرگتر از اين نوع عدم پذيرش ها نيست.اولين گام براي به وجود آوردن يك زندگي زناشويي موفق ، پذيرفتن واقعيت هاست. از جمله واقعيت هايي كه بايد درك و پذيرفته شوند، معناي ازدواج است؛ بايد دانست ازدواج يك نوع شركت است كه نياز به رعايت اصول و قوانيني دارد. ازدواج كلمه اي جادويي نيست كه بتواند همه نيازهاي ما را برآورده سازد. مورد ديگر اين است كه بايد همسر خود را همراه با محاسن و معايبش بپذيريد. البته پيشنهاد نمي كنيم بي انصافي، بي رحمي، بي نزاكتي و رفتارهاي ناشايست او را براي هميشه تحمل كنيد، زيرا آدمي قادر است رفتار خود را اصلاح كند؛ اما فراموش نكنيد هرگز قادر نيست ماهيت خود را عوض كند. اجازه دهيد اين مسئله را با يك مثال بيشتر بررسي كنيم.براي ايجاد اين صفا و صميميت لازم است موانع را شناسايي كنيد و آنها را يكي پس از ديگري از سر راه برداريد. ممكن است همسرتان نتواند تاجري موفق يا ورزشكاري مشهور شود، اما مثلاً مي تواند كارمندي خوب و متعهد باشد. بايد بدانيد همه انسان ها از ذوق و استعداد يكسان برخوردار نيستند. اگر همسر شما در زمينه تجارت، ورزش يا هنر موفق نيست و ذوقي نشان نمي دهد، نبايد به خودتان اجازه دهيد كه درباره اش بد قضاوت كنيد و او را مورد ارزيابي نادرست قرار دهيد. نبايد هر روز يأس و نااميدي نشان دهيد و مثلاً بگوييد چرا شوهر من مثل شوهر خواهرم نيست كه فلان ماشين آخرين مدل را داشته باشد يا چرا مانند شوهر دوستم سرشناس و معروف نيست. همان طور كه شما نمي توانيد مثل دوست يا خواهر خود باشيد، شوهر شما نيز نميتواند مثل شوهران آنها باشد!اگر به انجام چنين كارها و تكرار چنين حرف هايي در زندگي ادامه دهيد، نه تنها شوهر خود را نسبت به زندگي دلسرد كردهايد و او را به شدت آزرده خاطر ساخته ايد، بلكه اين رفتار شما مقدمه اي خواهد شد براي از هم پاشيدن زندگي...بنابراين فراموش نكنيد كه پذيرفتن واقعيت ها زيربناي هر نوع موفقيت و روابط سالم است.
زندگی مشترک و ضایعات دوران جدید
در این مطلب به شما می گوییم چرا پیوندهای زناشویی ناپایدار شده و برای تداوم عشق چه باید کرد
پس از این که جنیفر آنیستون در اوایل سال 2005 تصمیم به جدایی از برادپیت گرفت، این ستاره سینما رابطه خود را با همسرش چنین بیان کرد: «من می دانم که اگر ازدواجی به نتیجه نرسد همه، آن را کاری اشتباه ارزیابی می کنند. اما در کل من خودم را موفق می دانم چون «جنیفر» تا حد زیادی بر روی زندگی من تاثیرگذار بود. آشنایی ما هفت سال طول کشید که پنج سال از آن را زن و شوهر بودیم و این پنج سال بیشتر از ارتباط من با هر کس دیگری بود.» در سال های گذشته اگر کسی زندگی زناشویی پنج ساله اش را موفق می نماید همه به او می خندیدند.
بیشتر پیوندهای زن و شوهری تنها چند سال طول می کشد.
دکتر scat M.stanley از مدیران مرکز مطالعات زوجی و فامیلی در دانشگاه دنور و نویسنده کتاب نیروی تعهد می گوید: «زوج هایی که از هم جدا می شوند، بیشتر تمایل دارند که این اتفاق قبل از پنجمین سالگرد ازدواجشان صورت گیرد.» در این جا قصد داریم علت این که چرا برخی از ازدواج های جدید از هم می پاشند را بررسی کنیم.
1- تند باد مهلک اول:
زیر بنای ضعیف
در زمان های گذشته، زوج ها به دلایلی غیر از عشق گرفتار هم می شدند و برایشان رمانتیک نبودن شرایط مهم نبود. آن وقت ها دلایل زیادی غیر از عشق وجود داشت که می توانست منجر به ازدواج شود. برای مثال از آنجایی که برای زنان به دست آوردن یک شغل مستقل بسیار سخت بود، بسیاری به خاطر داشتن امنیت مالی به شوهرانشان تکیه می کردند. از آنجا که زنان در خانه می ماندند، رایج بود که در همان اوایل ازدواج صاحب فرزند یا فرزندانی شوند و این چه خوب و چه بد موجب مقید شدن زن و شوهر می شد.
اما واضح است که زمانه تغییر کرده... آن هم خیلی زیاد. زنان در حال حاضر قسمت اعظمی از نیروی کار هستند و پس از ازدواج زمان بیشتری طول می کشد تا بچه دار شوند.
Dian solee پایه گذار و مدیر یک سایت ازدواج موفق می گوید: «ما قصد نداریم به گذشته بازگردیم تا ببینیم این مسائل چگونه بوده، اما حقیقتی که باید به آن توجه کنیم این است که با کم شدن وابستگی زن به مرد، برخی از پیوندهایی که موجب استحکام ازدواج ها می شد، از بین رفته است.»
بر این اساس، این موضوع قابل پیش بینی است که خیلی از ازدواج ها مانند گذشته ابدی نباشد. بیایید صادق باشیم، شرایط مانند گذشته نیست و خیلی چیزها دور از دسترس است. اما یکی از بزرگترین عوامل شانه خالی کردن از ازدواج چیست؟
بسیاری از زوج های امروزی پیش از ازدواج دوران آشنایی طولانی تری دارند. نزدیک به 70 درصد که در 40 سال قبل این میزان 5 درصد بوده است. آشنایی طولانی مدت در اصل بد نیست، چنان که خیلی از پیوندهای موفق نتیجه همین آشنایی ها بوده است، اما تحقیقات نشان می دهد که زوج هایی که قبل از ازدواج زمانی طولانی را گذرانده اند نسبت به زوج هایی که قبل از ازدواج آشنایی زیادی نداشته اند 50 درصد بیشتر طلاق می گیرند.
Stanley توضیح می دهد: «وقتی شما با هم آشنا می شوید، ازدواج کردن اغلب گام منطقی و قانونی بعدی محسوب می شود. چرا که نامزدهایی که مدت ها با هم می مانند اغلب نه تنها خانه ای مدنظر دارند، بلکه به یک ماشین مشترک، سفرهای خانوادگی و حساب بانکی مشترک نیز فکر می کنند. این دورانی است که شما عملاً زندگی مشترکی را تجربه می کنید.»
2- تند باد مهلک دوم:
رفتن به قصر رویاها
برخی از عقاید مدرن درباره روابط نیز ازدواج را از پایه خراب می کند. solee می گوید: جوانان در میان وب سایت های دوست یابی به دنبال همدمی برای روح خود می گردند و بسیاری بر این عقیده هستند که پیدا کردن یک همسر افسانه ای که بتواند کلیه نیازهای عاطفی و فکری آنها را بر طرف کند، کلید جادویی عشق جاویدان است. اما حقیقت این است که هر کدام از ما شریکانی در زندگی پیدا می کنیم که اگر چه با آنها همساز هستیم اما هیچ کدام از آنها کامل نیستند.
Stanley می گوید: «توقعات غیر واقع گرایانه همیشه یک گره کور ایجاد می کند. وقتی شما در مورد همسرتان ایده آل های عجیب و غریبی داشته باشید، مطمئناً این مکان وجود دارد که بیشتر نا امید شوید.»
رسانه ها نیز به این گرایش غیر منطقی دامن می زنند.
Pamela paul نویسنده کتاب «آغازگر ازدواج» می گوید: «روزنامه ها خبر ازدواج های پر سر و صدای ستاره ها را منتشر می کنند، مثل زندگی تام کروز که به یک مشاجره تبدیل شد، به این ترتیب دختران زیادی به زیبایی ها و جذابیت های یک مراسم عروسی بزرگ سفید علاقه مند می شوند و در خیال خود را شاهزاده ای می بینند که معنی دقیق ازدواج را از خاطر برده است.»
اما مساله این است که آنها خیلی زود بیدار می شوند و تصمیم می گیرند که قید زندگی مشترک را بزنند.
Stanley می گوید: «مردم خیلی زود به هیجان ها و جذابیت های یک عشق خو می گیرند و به دنبال تازگی ها ثابت می گردند.»
3- تند باد مهلک سوم:
آسان گیری جدایی
Saranardo که محقق یک انجمن ارزش های فرهنگی است، می گوید: «گاهی این منطقی به نظر می رسد که از خودمان بپرسیم وقتی می توانم یک چیز جدید بخرم چه دلیلی دارد که آنچه را خراب شده تعمیر کنم؟ اما ما این مساله را به ازدواج نیز تعمیم می دهیم، وقتی می توانم به زندگی جدیدی فکر کنم چرا باید به زندگی قبلی ادامه بدهم یا برای بهتر شدن آن بکوشم؟ این مساله تقریباً زمانی اتفاق می افتد که ازدواج صحنه اختلافات می شود.» Paul می گوید: زمانی که شما خانمی را می بینید و احساس می کنید می خواهید او را به دست آورید، ازدواج بیشتر جنبه شخصی پیدا می کند تا رابطه دو نفره و متقابل. و این باعث ضعیف شدن ارتباط شما در زندگی زناشویی می شود. یک اعتقاد دیگر این است که داشتن دو تفکر متفاوت موجب می شود که همه چیز به دست آورید در حالی که این تفکر در واقع غلط است.
بسیاری از زوج ها نمی دانند توجه به بسیاری ازمسائل جزئی و درگیری بر سر آنها به این خاطر است که آنها رابطه مستحکمی با هم ندارند، مثل همسرانی که مدت زیادی از ازدواجشان می گذرد اما حتی یک دوستی معمولی هم ندارند. بنابراین آنها سعی می کنند روی این مساله تمرکز کنند که چه کمبود در زندگی شان هست و چه کار کنند تا همه چیز بهتر شود و این مدام به کشف اختلاف نظرها دامن می زند. تفاوت خطوط فکری در مسئولیت پذیری شخصی باعث می شود که زوج ها خیلی راحت تر یکدیگر را رها کنند.
Paul می گوید: مطمئن باشید از هم پاشیدن یک ازدواج هنوز هم همان قدر دردناک و فاجعه است که سال ها قبل بوده. اما به نظر بسیاری این گونه می رسد که این آسان ترین راه است، زمانی که نمی توانید بر سر مسائل تفاهم داشته باشید، بهتر است رابطه را تمام کنید و بروید: «یک اشتباه مرگبار دیگر پس از اشتباهات مرگبار مداومی که داشته اید.» به مثال بردپیت و جنیفر آنیستون باز گردیم (که متاسفانه بهترین مثال است.) از حدود یک سال و نیم پیش از جدا شدن، آنها با هم رابطه خوبی نداشتند. همان زمان ها پیتر در یک مصاحبه گفت: زمانی که احساس می کنید دیگر نمی توانید به رابطه عاطفی تان ادامه دهید، باید راه دیگری انتخاب کنید. تصور اینکه زوجی آنچنان خوشبت، چنین مشکلی پیدا کنند بسیار سخت است.
اما جنیفر می گوید: «روابط در زندگی زناشویی بسیار پیچیده است... من فکر نمی کنم هیچ کسی در یک ازدواج به طور صد در صد احساس خوشبختی کند. تجربه اش را داشته ایم!»
4- تند باد مهلک چهارم:
احساس آزادی کامل
آشنایی بلند مدت قبل از ازدواج، دور ریختن عقاید گذشته و ... همه این فاکتورها افراد را به سمت شروع کردن یک پیوند مشترک پیش می برد. پیوندی پنج ساله یا کمتر که به گفته paul برای بسیاری از زوج ها پیش از بچه دار شدن به پایان می رسد.
David popenoe مدیر پروژه ازدواج ملی در دانشگاه راتگرز می گوید: «امروزه در ایالات متحده چهل درصد از ازدواج ها به طلاق ختم می شود. در صورتی که در دهه 60 این میزان 20 درصد بوده است.»
بسیاری از زوج ها حتی پیش از اینکه جوهر امضای عقد پیوند ازدواجشان خشک شود، تصمیم می گیرند از هم جدا شوند. برای آنها این پنج سال تنها پنج ماه است. Stanley می گوید: «ما در دنیایی زندگی می کنیم که میل به آزادی را می ستاید، بنابراین باید آنچه را که درست می دانیم امتحان کنیم و اختیار داشته باشیم. باید ایمان داشته باشیم که با انتخابمان به رضایت کامل می رسیم و اگر این طور نشد، می توانیم انتخاب دیگری داشته باشیم. اما این ها تفکراتی نیست که در مورد ازدواج صدق کند. برای آغاز زندگی مشترک ما باید سختگیرتر عمل کنیم و خود را این همه مختار و آزاد احساس نکنیم.»
یافتن عشقی فرای الفاظ و کلمات!
اگر شما به مرد زندگیتان بگویید که: "عزیزم ما باید در مورد رابطه مان با هم کمی بیشتر صحبت کنیم" تصور می کنید چه اتفاقی می افتد؟
اگر شما پاسخی به این شرح را در ذهن خود تصور می کنید:" فکر نمی کردم هیچ موقع یک چنین تقاضایی از من داشته باشی، من هم می خواستم به هر ترتیبی که شده احساساتم را با تو در میان بگذارم و در عین حال تمایل دارم که با خواسته های تو نیز آشنا شوم و ببینم که دلت می خواهد چه تغییراتی را در رفتار خود ایجاد کنم" به شما اطمینان می دهم خوشبخت ترین زوجی هستید که در دنیا یافت می شود و در این مورد هم هیچ گونه شکی به دل راه ندهید.
زمانیکه صحبت از یک چنین مسائلی به میان می آید معمولاً آقایون تمایلی به انجام این کار از خود نشان نمی دهند، در لاک دفاعی فرو می روند، و اکثر آنها تصور می کنند که خانم قصد دارد آنها را به خاط رگناهی که مرتکب نشده اند، مجازات کند. به طور حتم شما هم تا کنون شاهد یک چنین مشاجراتی بوده اید. هم خانم و هم آقا هر دو حرف هایشان را از بر هستند و همیشه جریان خیلی بد تر از آنچه که انتظارش را دارید به پایان می رسد. به همین خاطر هیچ شکی وجود ندارد که چرا آقایون از این چند کلمه بیش از هر چیزی وحشت دارند: "عزیزم باید صحبت کنیم"
ما در جلسات مشاوره ای که داشتیم از خانم های بسیار زیادی سوال می کردیم که در گذشته چگونه با همسران خود ارتباط برقرار می کردند. اغلب آنها چیز هایی از این قبیل در جواب به ما تحویل می دادند: "این کار به هیچ شیوه ای جواب نمی دهد، آقایون هیچ گاه توانایی برقررای ارتباط را ندارند، به سرعت عصبانی می شوند، و صبر و شکیبایی خود را از دست می دهند. به هیچ وجه علاقه ای به انجام این کار از خود نشان نمی دهند."
به هر حال به نظر می رسد زمانیکه صحبت از "گفتگو در مورد روابط زناشویی" به میان می آید آقایون تصور می کنند چیزهایی را می دانند که خانم ها از آن بی اطلاع هستند. تحقیقات و بررسی های 50 ساله ما حاکی از این امر هستند که بدون در نظر گرفتن اینکه شما از گفتگو با همسرتان چه هدفی داشته باشید، اما به هر حال احتمال بروز اشتباهاتی وجود دارند که می توانند رابطه را از آن چیزی که هست بدتر کرده و بر مشکلات شما بیفزایند.
درون هر مشاجره ای نوعی از هم گسیختگی وجود دارد این امر هیچ ارتباطی به عدم علاقه همسرتان و یا اینکه دارای مهارت های بالای ارتباطی نمی باشد، ندارد. خانم ها تنها به این دلیل می خواهند در مورد ارتباط خود صحبت کنند چرا که احساس عصبانیت می کنند و با انجام دادن این کار تنها سعی بر این دارند که احساس بهتری را در خود ایجاد نمایند. از سوی دیگر آقایون تمایلی به صحبت کردن ندارند چراکه حرف زدن هیچ یک از احساسات آنها را بهتر نمی کند. در حقیقت میتوان اظهار داشت که حتی در برخی موارد انجام این کار می تواند حال آنها را بدتر هم بکند. به هر حال چه خانم موفق شود او را واردار به حرف زدن کند چه نتواند این کار را انجام دهد، نوعی عدم ارتباط صحیح و از هم گسیختگی میان آنها برقرار خواهد شد.
به هر حال با شروع هر گونه مشاجره ای باید در انتظار نوعی ناامیدی، یاس ، تنفر و رنجش باشیم. گاهی اوقات کار به جایی می رسد که طرفین ترجیح می دهند اصلاً در یک چنین رابطه ای قرار نگیرند.
استرس مزمنی که باعث می شود در همه حال خانم ها و آقایون احساس دور شدن از یکدیگر را تجربه کنند از نحوه برخورد آنها در مقابل احساسات مختلف از جمله ترس و خجالت نشات می گیرد. این تفاوت فاحش میان جنس مذکر و مونث، از همان ابتدای تولد به وضوح قابل مشاهده می باشد.
اما یکی از مسائل دیگری که می تواند افراد را بر سر دو راهی قرار دهد این است که "آیا در مشاجرات واقعاً در مورد ارتباط حرفی به میان می آید یا خیر؟" علاوه بر اینکه خانم ها به این دلیل گفتگو می کنند که احساس یاس و نامیدی دارند، می توان به این نکته هم اشاره کرد که در کنار این ناامیدی نوعی حس اضطراب و ترس نیز به آنها دست می دهد.
از عمده دلایلی که آقایون هیچگونه تمایلی به گفتگو در مورد مسائل و مشکلات خانوادگی با همسران خود ندارند این است که احساس ناامیدی و پشیمانی خانم سبب می شود که احساس کنند شکست خورده اند و نتوانسته اند نیازهای خانم را به درستی برآورده سازند. اگر بخواهیم کمی عمقی تر به این مسئله فکر کنیم باید بگوییم که نوعی حس خجالت به آنها دست می دهد. احساس خجالت آقا آنقدر زیاد است که به او اجازه نمی دهد ترس خانمش را مشاهده کند. ترس خانم هم به او اجازه نمی دهد که خجالت آقا را درک کند.
در یک چنین شرایطی هر دو طرف سعی می کنند تا با اتکا به شیوه های غلط به از بین بردن احساسات خود دست بزنند. دسته ای صحبت می کنند و دسته ای دیگر از انجام این کار امتناع می ورزند. به این ترتیب مشکلات جدی تر شده و هر دو طرف قلب همدیگر را می شکنند و همدیگر را ناامید می کنند.
اگر هر یک از شما کار اشتباهی انجام دهد، این احتمال وجود دارد که رابطه از هم پاشیده شود. باید خجالت و ترس را بشناسید و نحوه صحیح کنترل آنها را یاد بگیرید. باید نقاط آسیب پذیر شخصیت یکدیگر را به درستی درک کنید و ببینید که چگونه میتوانید آنها را مهار نمایید. این امر نگرش شما را نسبت به زندگی بهبود می بخشد و می توانید با دید بازتر ابعاد مشکلات را در نظر گرفته و در صورت نیاز خودتان را جای همسرتان بگذارید. با این کار می توانید میان خود و طرف مقابل محبت و صمیمیتی را ایجاد نمایید که با الفاظ و کلمات نمی توان آنرا تشریح کرد.
همه چیز به توانایی شما در ایجاد پیوند بستگی دارد آمارهایی که این روزه از طلاق به دست آمده، حاکی از این امر است که دلیل جدایی بسیاری از زوجین از هم گسیختگی احساسی است. 80 درصد افرادی که از همسران خود جدا شده اند، می گویند: "از نظر احساسی از هم دور شده بودیم." واقعاً جای تاسف است.
دوست شدن با خانم های دیگر نمی تواند برای یک خانم دردی را دوا کند، او نیاز دارد تا ارتباط محکم تری را با همسر خودش برقرار کند. بسیاری از تلاش هایی که برای بهبود روابط انجام می شود با شکست مواجه می شود چرا که آنها نمی توانند با گفتگو مشکلی را حل نمایند به این دلیل که از نظر عاطفی از هم دور شده اند.
زوج ها به این دلیل که نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند، از هم دور نمی شوند، بلکه چون از هم دور می شوند و از نظر احساسی پیوندی با هم ندارند نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند. در آغاز زمانیکه احساس می کند با هم پیوند دارند به راحتی می توانند ارتباط برقرا کرده و حرف هایشان را به هم بزنند، و به راحتی برای ساعت ها با هم صحبت می کنند. مشکل از زمانی شروع می شود که او احساسات درونی خود را با همسرش در میان می گذرد اما همسرش به او هیچ توجهی نکرده و به او اهمیت نمی دهد.
خانم به این دلیل عاشق آقا شده بود چرا که احساس می کرد او را از نظر احساسی درک می کند همین امر هم سبب می شد که تمام احساسات منفی اش را فراموش کند و بر ترس هایش غلبه کند. خانم هم با کارهایش باعث می شود که آقا احساس کند یک حامی، پشتیبان و عاشق بی چون و چراست. خانم به او ایمان داشته.
به هر حال در زمان بروز یک چنین مشکلی هر دو طرف باید کاری کنند که صمیمت گذشته مجدداً در رابطه آنها ایجاد شده و پیوندهای از هم گسیخته دوباره محکم شوند. زمانی که به آخرین حد صمیمت برسند، لحظه ای است که نمی توان آنرا در غالب لغات و کلمات گنجاند.
توقعات همسران جوان
علل توقعات :
اینکه چرا برخی از همسران به دنبال توقعاتی هستندودر صورت بر آورده نشدن آن به درگیری واختلاف میپردازند پاسخ های متعددی دارد که برخی از آنها بدین قرارند:
تحریک ها ودو بهم زنی ها :
ما درمواردی شاهد تحریک ها ودو بهم زنی ها از سوی افرادی هستیم که با سخنان گزاف سعی میکنند زنی را نسبت به شوهرش متوقع ویا در شوهر حالت تنوع وفزون خواهی پدیدآورند؛ مثلاً به او میگویند حیف از وجود تو نیست که باچنین همسری زندگی میکنی توچه چیزازدیگران کمترداری همه مایل به زندگی با توهستند تونیازبه همسری داری که قدر تو را بداند و...
بااین حرف هااورا نسبت به همسرخود بدبین کرده وسطح توقعش را بالا میبرند وبا عدم برآوردن توقعات، کشمکش ودرگیری صورت میگیرد.
وعده های قبل از ازدواج :
گاهی زنان وشوهران جوان را میبینیم که با هم در حال نزاع هستند. اینکه علت آن چیست باید گفت علت آشکاری دراین رابطه وجود ندارد، گاهی اوقات وعده های قبلی آنان دروغ ازآب درآمده،بنابراین باعث بهانه گیری از یکدیگر میشود.
باید یاد آور شد وعده های پوچ ودروغین همه آنچه را که محکم به نظر میرسد پاره میکند ومعلوم نیست که بتوانند راحت در کنار هم زندگی کنند.
اینکه انسانی بکوشد با لباس عاریتی مردم ،خود را زیبا جلوه دهد وبا وعده های دروغین دیگران را به خود متمایل کند باید آگاه بود که این امر پایدارنیست.
عدم آشنایی با مشکلات هم:
همسری را درنظر آورید که بیمار ودلتنگ است. توقع دارد شریک زندگیش درکناراو بنشیند وبه درد دلهایش گوش دهد ومحبت خود را نثار اوکند . غافل ازاینکه او گرفتاری ها ومشغولیت های زیادی دارد وبه این کارها نمیرسد . پس همسر متوقع بر اساس عادت خود خواهانه اش کینه ا و را به دل میگیرد ومنتظر فرصتی برای درگیری است.
توقع وآزمایش:
درمواردی پرتوقعی ها مربوط به آزمایش است.همسر جوانی میخواهد بداند که شریک زندگی اوتا چه حد برایش ارزش واعتبار قائل است. به این منظوراز او درزمینه خاصی توقعی دارد. برآودره نشدن آن توقع سبب میشود که او دراصل به محبت وصفای همسر شک کند وبگومگوهایی رخ بدهد وکار به درگیری بکشد. حال اگر طرف مقابل بتواند به او تفهیم کند که توان برآوردن آن توقع را ندارد شاید مسائل تا حدودی حل شود.
عدم درک واطمینان به هم:
یکی دیگراز عوامل وانگیزه های مهم درگیری ها عدم درک هم ودرنتیجه توقع های بیجا از یکدیگر است که ممکن است این موضوع گاهی ناشی ازتفاوت های سنی وحتی علمیباشد . یکی اززوجین به تناسب سن ومقتضای اندیشه اش دروضع وموقعیتی خاص است وآن دیگری دروضع وموقعیتی دیگر. یکی به دنبال تفریح وگشت وگذار است وآن دیگری به دنبال تحقیق وبررسی. نتیجه این دوگانگی در درک زمینه را برای جدایی فکری وبعد درگیری فراهم میکند. ازمسائل دیگر در این زمینه وجود حالت کودکانه،عدم اطمینان به زندگی، جستجوی یک زندگی اتکالی، قدرت طلبی، عقده تکانی، عدم درک ریزه کاری ، ظرافت ها و...است که برای رعایت اختصارازذکر آنها خودداری میکنیم.
خودخواهی ها:
چه بسیارند کسانی که دراثرتربیت غلط وافراط درنازکشی لوس وخودخواه بارآمده اند،آنان گمان میکنند که صاحب رتبه ومقامیهستند وهمه افراد حتی همسر وفرزندانشان میبایست درخدمت بی چون وچرای آنها باشند،غرور بی جا،این افراد را وامیدارد که اگر امری خلاف مصلحت وتوقع خویش یافتند در برابر ش بایستند ویا موضع خشونت باربگیرند. طبعاً طرف مقابل نیز تسلیم این جریان نمیشود وهمین امر سبب پیدایش درگیری میشود.
خستگی های ناشی از کار:
زن وشوهری با هم درگیری پیدا میکنند که هر کدام بدین حساب که از کار روزانه خسته شده ونیاز به حمایت دارند میخواهند تملقی وتحسینی از آنها مطرح شود تا میزانی از خستگی شان کاسته گردد ولی هیچ واسطه ای وجود ندارد که زبان این دو را برای هم ترجمه کند، درنتیجه عقده یکدیگر را دردل میگیرند وبه اندک بهانه ای با هم به درگیری میپردازند .
عوامل افزایش توقع:
عوامل بسیاری باعث افزایش توقع ومیزان طلب در افراد میشود .دیدن رفتار دیگران ،به ویژه آنها که درراحتی وتنعمند، زندگی توأم با عصیان وسرکشی دیگران، بی توجهی به آینده ، بی غمیوعدم پذیرش مسئولیت بر این درد آنان دامن میزنند.
بررسی توقعات:
اینکه زن وشوهر در سایه ازدواج توقعاتی از هم دارند جای بحث نیست وبسیار به جاست که تا حد امکان توقعات یکدیگر را در چارچوب ضوابط شرع بر آورده کنند. اما آنچه مهم است رعایت این مسئله است که توقعات باید به گونه ای باشد که طرف مقابل بتواند آن را برآورده سازدو درخواست های خارج از اندازه باعث میشود که امکان برآورده شدن آن نباشد، در نتیجه موجبات بدبینی نسبت به هم فراهم میشود وکار به درگیری میکشد واین خود علت بسیاری از مسائل ومشکلات بعدی است . توقع به میزانی خوب است که تمایلات عادی وطبیعی یکدیگر را برآورده سازند. البته زن وشوهر باید به میزانی نقش پدرومادری رادرباره یکدیگر ایفا کنند ولی مسئله نباید به گونه ای باشد که رؤیاهای یکدیگر را هم کاملاً محقق نمایند.
ضرورت مهار هوس ها:
این ضرورت حیات خانوادگی است که زن وشوهر به میزانی از خواسته ها وتوقعات خویش بکاهند وحتی بر هوس های خود فائق آیند وعزت نفس خود را دربی توقعی از همسر بدانند.
اگرسطح توقعات ازیکدیگررا پایین آورند مسائل ودشواری ها سبکتر شده ومشکلات از میان خواهد رفت. این امر بخصوص باید مورد توجه زنان باشد . ازآن جهت که عشق مرد رمنده است ودرمواردی که توان رفع دشواری ها وبرآورده ساختن توقعات رانداشته باشد اززندگی وشرمساری های آن خود را فارغ خواهد ساخت .تمتع از زندگی زناشویی در سایه توقعات بی حساب ورنگارنگ کردن زندگی ودر خواست های متنوع نیست .این امر زندگی را دشوار خواهد کرد وحتی موجب وارد آمدن صدمه روحی بر دیگری خواهد شدواین سبب تیرگی زندگی است .
دربرابر آنچه که میخواهید بدان برسید حلیم وبردبار باشید،ملایمت واحساس شما زندگی را شیرین وزندگی مشترک را محکمتر خواهد کرد . برای وصول به چنین هدفی بکوشید.
هیچ مردی به خواستگاری نمیرود تا همسرش را تیره بخت کند و هیج دختری پیشنهاد ازدواج را نمیپذیرد تا مردی را نا امید سازد اما چقدرازازدواجها به خوشبختی میانجامد وچقدر زندگی در زیر یک سقف برای زوجها شادی وموفقیت به ارمغان میآورد؟
هم زن و هم مرد به اختیار و اشتیاق و امیدوار و با نشاط، پیمودن جاده زندگی را دست در دست هم آغازمیکنند و دلشان میخواهد همراه و همدوش یکدیگر تا پایان راه در کنار هم باشند اما در بسیاری از موارد اندکی از راه نرفته اند که تردید دلهای امیدوارشان را میلرزاند وفاصله خود را با زندگی ایده آل وشاد ذهنشان بسیار میبینند.
واگر هنوز عجولی جوانی را در کوله پشتی خود جاداده باشند ازدواج خود رااشتباهی بزرگ قلمداد میکنند و با مشاهده تفاوتهای فرد مقابل با همسری که در خیال خود پروردهاند اندوهگین میشوند. اگر در ابتدای راه گرد خودخواهی را از وجود خود نتکانده باشند همسر خود را متهم میکنند و... این تازه شروع داستان است. داستانی که اگر شخصیتهایش بدون آگاهی، صبر و گذشت همچنان بر مرکب خودخواهی خویش بتازند به تراژدی طلاق میانجامد و یا میدان مبارزهای میشود به وسعت عمرشان که هم انرژی و فرصت زندگی خودشان را تباه میکند وهم فرزندانشان را در گیر، وحاصل این زندگی یک دنیا نیاز اجابت نشده است و ردی از آرامش در آن دیده نمیشود.
پس بیایید آغاز شیرین زندگی را تداوم بخشیم و اگر قصه زندگی ما هم چنین رنگی به خود گرفته با قلم تدبیر، ادامه آن را به گونه ای بنویسیم که سالها آرام وخوشبخت در کنار همسرمان زندگی کنیم وسایه ای باشیم دلپذیر ومطمئن برای فرزندانمان.
فراموش نکنیم که هیچ وقت دیر نیست وزندگی ما – من و او- منحصر به فرد است یعنی مثل خودمان!پس خودمان تصمیم بگیریم وبا شناخت هر چه بیشتر خود و همسرمان و کمیهم انصاف، شالوده یک خانواده محکم را بنا نهیم که هیج بادی آن را نلرزاند وپناهگاه نسلهای بعد ما باشد.مطمئن باشید که کار سختی نیست. شمارا دعوت میکنم به خواندن نکاتی چند که به نظر نگارنده میتوانند اثرات شگفت انگیزی داشته باشند:
عشق خوب است اما کافی نیست!
در عرصه زندگی خانوادگی اگر عشق نباشد هیچ نیست اما حقیقت امر این است که در کنار عشق باید تدبیر و آگاهی هم لحظه به لحظه باما زندگی کند. به عبارت دیگر عشقی که در ابتدای ازدواج شکل میگیرد نیاز به دست توانای مرد وزن پخته وبزرگ شود واگر همان کودک تازه متولد شده بماند به بادی میرود وبه نگاهی فراموش میشود. اما اگر بزرگ شود ماندگار است وموثر.
قبل ازازدواج چشمهایتان را خوب باز کنید اما بعد از آن کمیآن را ببندید!
یکی ازچیزهایی که زندگی مشترک را پویا وعاشقانه میسازد،گذشت است. ما بارها این جمله را شنیدهایم :«گذشت کن!» اما واقعیت این است که عمل به این توصیه گاهی بسیار سخت است. مثلا وقتی یقین دارید که حق با شماست اما تصمیم
میگیرید نظر فرد مخالف خود را بپذیرید.این از آن مواردی است که مجاهده میخواهد اما مطمئن باشید که این گذشتن زیباتر از مجادله است و مهمتر این که به شما ثابت میکند این کار اثرات عمیقی بر جای گذاشته و از ثمرات آن بهره مند خواهید شد.
هنر سخن گفتن را بیاموزید
یکی از مشکلات بزرگ زن وشوهرهای تازه ازدواج کرده این است که حرف همدیگر را نمیفهمند! این ابتدای یک داستان تکراری است که آخرش هم به «او مرا درک نمیکند!» منتهی میشود. یکی از موثر ترین راههای حل این مشکل طرح این سوال است:«نکند من نمیتوانم سخنم را به خوبی بیان کنم؟»
ما به زمان احتیاج داریم تا زبان یکدیگر را پیدا کنیم. در این فاصله بهتر است از جر وبحث کم کنیم وبه آگاهی های خود پیرامون زبان همسرمان بیفزاییم. مثلا قبل از اینکه راجع به موضوعی با او صحبت کنید یا نکته ای را به وی متذکر شوید از خود بپرسید : «چگونه بگویم که او دلسرد وغمگین نشود؟» جستجو کنید واز بین کلمات؛ زیباترین ودلنشین ترین آنها را انتخاب کنید وهرگز به موضوعاتی که حساسیت همسرتان را برمیانگیزد مستقیم وغیرمستقیم اشاره نکنید.
تفاوتها را باور کنید
آنچه مسلم است شما وهمسرتان در دو کانون متفاوت خانوادگی بزرگ شده اید و قطعا تفاوتهایی دارید که غیر قابل اجتنابند. اگر چه قبل از ازدواج این تفاوتها وجود دارند اما در عرصه زندگی مشترک بیشتر خودنمایی میکنند. پس به جای نگرانی این تفاوتها را باور کنید. نگذارید که آنها شما رااز هم دور کنند. اگرتفاوتها را بشناسید وازآنها نترسید در بسیاری از موارد میتوانند موجب تکامل شما وهمسرتان باشند ضمن آن که درطول زمان این تفاوتها رنگ خوشبختی وتفاهم میگیرند وبه زیبایی زندگی کمک میکنند.
همسرتان را عاشقانه دوست بدارید اما خودتان را فراموش نکنید!
شما میخواهید سالها در کنارهمسرتان زندگی کنید؛ به اندازه عمرتان. ماهمگی خوب میدانیم که فقط یکبار فرصت زندگی کردن داریم پس باید عاقلانه زندگی کنیم. به عبارت دیگر نباید جانب افراط را انتخاب کنیم ودائما حقوق طرف مقابل را تامین کنیم بلکه باید حقوق خود را نیز مطالبه کنیم! البته ظریف، زیبا وصادقانه.
خانمیرا میشناسم که سالها در خدمت شوهر وبعد فرزندانش بود وخودش را کاملا فراموش کرده بود. اطرافیان، او را الهه ایثار میدانستند اما عاقلتر ها نگران او بودند. سالهای بعد که توان ونشاط جوانی از او فاصله گرفت بسیار متوقع شد؛ از همسر واز فرزندانش،توقعاتی که اجابت آنها از توان خانواده اش خارج بود. میدانید چرا؟ چون او یک عمر رانثار کرده بود. آیا میشود این عطا را جبران کرد؟
همسران جوان
به عقیده بسیاری از فلاسفه و دانشمندان، انسان موجودی مدنی است. به همین دلیل محتاج به پناه و یاور و نیز یاری دلداری است تا با او معاشرت داشته و در مسیر پرپیچ و خم زندگی، غمخوارش باشد. ازدواج با رعایت اصول و شرایط لازم، استفاده از كمك مشترك را برای دختر و پسر جوان تسهیل مینماید و به آنها كمك میكند تا در زندگی فردی و اجتماعی موفقیتهای بیشتری به دست بیاورند. حال آنكه دختران و پسران جوان مجرد از كمكهای همسر خود بینصیب مانده و از بسیاری موقعیتها و فرصتهای مناسب كه در زندگی به وجود میآیند بیبهره میمانند. بنابراین امر ازدواج برای زوجهای جوان امری ممدوح و پذیرفتنی است به گونهای كه دختران و پسران جوان به محض رسیدن به شرایط و سن ازدواج باید مبادرت به آن كنند. با این وجود آمارهای نگرانكنندهای كه از اختلافات و جداییها در میان زوجهای جوان حكایت دارند نشاندهنده این نكته است كه بسیاری از دختران و پسران جوان راه و رسم همسرداری و همسرگزینی را نیافته و ندانستهاند و این بر بزرگترهای خانواده است كه الگوها و نمونههای موفق را برای زوجهای جوان نمونه آورده و راه و رسم را برای زوجهای جوان نمونه آورده و راه و رسم زندگی آنها را بازگو دارند. علاوه بر این، همسران جوان باید به نكاتی سخت توجه داشته و آنها را رعایت داشته تا زندگیشان در همان آغاز راه دچار تلاطم و تلخی نشود. برخی از این نكات كه لازم است دختر و پسر جوان به كار گیرند و آنها را آویزه گوش دارند به ترتیب زیر است: ۱) زندگی مشترك عرصه كمال است نه صحنه پیكار. بنابراین یار و یاور هم باشید و سعی نكنید بر همسرتان تسلط یابید. به عبارت دیگر با هم و در كنار هم باشید نه جدا از هم و رو در روی هم! خانواده زمانی موفق خواهد بود كه در آن هماهنگی وجود داشته باشد و همه اعضا در یك محفل انس با كمال صمیمیت و شادی زندگی كنند. بنابراین همسران جوان باید از هر نوع رفتاری شامل طعنهزدن، تحقیر و مقایسه كردن همسر با دیگران و ... پرهیز نمایند. ۲) از ابراز محبت نسبت به یكدیگر دریغ نورزید. ابراز محبت بهموقع در زندگی مشترك، نشاط و طراوت و علاقه را به دنبال خواهد داشت. این امر فقط لازمه چند روز نخستین ازدواج نیست بلكه با گذشت زمان نهال نوپای زندگی به درختی تناور تبدیل میشود كه نیاز بیشتری به آبیاری دارد. با ابراز محبت و نشان دادن عشق و علاقه به هم، میتوان این درخت تناور را برای همیشه بارور و باطراوت نگاه داشت و بر نشاط آن افزود. ۳) عاشقانه به هم نگاه كنید. نحوه نگریستن هر یك از ما به دیگری، به «چگونه بودن ما» بستگی دارد نه به «چگونه بودن او». شیفتگی زمانی حاصل میشود كه فكر كنید همسرتان فردی باشكوه، ناب، صمیمی، خوشخُلق و خوشبرخورد است. این شیوه نگرش به همسران جوان میآموزد به جای اینكه عشق را جستجو كنند، با عشق و محبت به زندگی نگاه كنند. زبان نگاه، زبان مؤثری است. شما با نگاه كردن به طرف مقابل به او میفهمانید به صحبت كردن با وی علاقهمند هستید. حالات نگاه كردن اثر معجزهانگیزی در ایجاد صمیمیت میان زوجین جوان دارد. میل به صمیمیت نه تنها جنبه جسمی بلكه جنبه روانی نیز دارد. ۴) وقتی زن یا مرد جوان اشتباه میكنند، صادقانه و صمیمی اعتراف كنند. صداقت و اظهار پشیمانی و ندامت تنها علاج واقعه است. قبول نكردن اشتباه و نپذیرفتن خطا، اختلافات را دامن خواهد زد. ۵) در مطرح كردن مسائل ناخوشایند و نامطلوب سعی كنید خود را هم دخالت دهید. مثلاً به جای اینكه بگویید «چرا با فلانی این طور برخورد كردی»، بهتر است بگویید: «كاش با فلانی این طور برخورد نمیكردیم.» ۶) اگر خطایی از همسر خود مشاهده نمودید، زود از كوره در نروید و سفره دلتان را نزد هر كسی باز نكنید. بخصوص پیش پدر و مادرتان درددل نكنید زیرا این كار موجب سرافكندگی همسرتان شده و امكان آشتی را بسیار ضعیف میكند. ۷) اگر میخواهید عشق و علاقهتان تداوم داشته باشد، نخست باید بدانید زمان كافی را برای با هم بودن و ابراز محبت كردن اختصاص بدهید. سعی كنید به انگیزه عشق و ازدواجتان بیندیشید؛ با همسرتان در باره نخستین روزهای آشنایی و دوران خوشِ اولین روزها گفتگو كنید. یادآوری شادیها و رویدادهای شیرین، هم وجودتان را گرم كرده و هم تازگی و طراوت رابطه شما را با همسرتان حفظ خواهد كرد. ۸) انعطافپذیری یكی از ویژگیهای مهم برای ایجاد سازگاری بیشتر و سلامت روانی است. با چشمپوشی و نرمش نسبت به برخی رفتارهای كودكانه و لجبازیها نه تنها میتوان از تنشهای بیدلیل پیشگیری نمود، بلكه میتوان از همان اول زندگی بنیاد خانواده را مستحكم نمود. زوجهای جوان باید به خاطر داشته باشند كه مسائل و موارد اختلاف و یا اختلافبرانگیز را برای رسیدن به یك دیدگاه مشترك طرح نمایند، نه به تكرار و تثبیت كدورتها و دشمنیها.
نشانه های يک زندگی عاشقانه
1) برای همدیگر وقت صرف میکنیم.
۲) به همه میگویم که دوستش دارم.
۳) برای قدردانی از محبتهایش، نامهٔ عاشقانهای برایش مینویسم.
۴) در جمع از او تعریف میکنم.
۵) وقتی غمگین است سعی میکنم ناراحتیاش را بفهمم و او را درک کنم.
۶) همیشه در اتفاقات خوب و مهم زندگی او را سهیم میکنم قبل از این که دیگران چیزی بدانند.
۷) در همه مراحل زندگی باهم برنامه ریزی میکنیم.
۸) همواره مراقبش هستم و به نیازهایش توجه خاصی نشان میدهم.
۹) آرامش را در همه حال حفظ میکنم.
۱۰) باورهایم را نسبت به او همواره حفظ میکنم.
۱۱) پس از به پایان رسیدن روزهای پرتحرک، شبها همه چیز را برایش تعریف میکنم.
۱۲) اولین کسی هستم که تولدش را تبریک میگویم.
۱۳) به کارهایی که برایم انجام میدهد توجه میکنم و قدردان محبتهای او هستم.
۱۴) ازدواجمان را از موهبتهای الهی میدانم.
۱۵) برای سلامتیاش صدقه میدهم.
۱۶) در یک مکان یادداشتی محبتآمیز برایش پنهان میکنم و او را راهنمایی میکنم تا پیدایش کند.
۱۷) در همه لحظات زندگی با گذشت رفتار میکنم.
۱۸) سعی میکنم که همیشه سرزنده و شوخ طبع باشم.
۱۹) کارهایی که نشان دهندهٔ محبتم نسبت به اوست برایش انجام میدهم.
۲